تبریک آغاز سال تحصیلی
در ادامه یک سری تصویر قرار میدم که شخصا باشون کلی خاطره دارم...
به یاد معلم عزیز کلاس اولم سرکار خانم صنعتی.امیدوارم هرجایی که هستن سلامت باشن
بعد از اون دفتر های جلد کاغذی سبز رنگ این دفترا خیلی لوکس حساب میشد
توی تصویر زیاد مشخص نیست ولی معمولا ته خودکارها هم مثل درش میشد.البته این خودکارا نه خودکارای بیک!
اون پاک کن های زرد رنگ پتانسیل تبدیل شدن به وسیله شکنجه رو داشت.نه تنها پاک نمیکرد دفترارو هم نابود میکرد
یادمه انقدر دوسشون داشتم که از هیچ کدومشون هیچوقت استفاده نکردم.آخرشم نفهمیدم چی شدن
به یاد اوردن این شعر فقط روی کاغذ کاهی کتاب شیرینه
یادمه بعد از حفظ کردن این شعر احساس میکردم کل دیوان حافظ و حفظ کردم
بدون شرح...
تمام این کارت هامو جلد کرده بودم که مبادا خراب بشن
همیشه بمون میگفتن اگر مداداتون و این شکلی کنید یه بلایی سرتون میاد
خیلی لوکس بود.مال پولدارای بی درد بود
یه وقتایی که خیلی عزیز بودیم موکت مینداختن تو حیاط و ازمون امتحان میگرفتن.ولی حال و هوای خرداد و ثلث سوم و آزادی از مدرسه انقدر شیرین بود که برامون فرقی نمیکرد رو موکت باشیم یا سیم خاردار
هم جذاب بودن هم تیغه تیزی داشتن
سر خریدن اینا یه دعوای حسابی شدم.آخه یواشکی خریده بودم
وقتی میشکستن با چسب نواری(اون زردا که به هیچی نمی چسبید ) به هم وصلشون می کردیم
باید دور کلمه هایی که معلممون میگفت خط میکشیدیم
انقدر خجالت میکشیدم که تصویر کتاب بلیز تنش نبود که با مداد مشکی تمام تن ریز علی و سیاه کرده بودم(سانسور چی)
اوووووو نمیتونم بگم چه احساسی داشت داشتنش .شایع شده بود بوی خوبی هم میده ولی فقط بوی نفت میداد
فقط با جلد قهوه ای کاهی...(بچه های الآن نمیدونن کاهی یعنی چی)
عاشقش بودم.فقط همین
همین وضعیت با دو تا خطی که با مداد روش کشیده شده و فضای میز و به سه قسمت مثلا مساوی تقسیم می کرد
یه سریاش خراب بود و پودر میشد و یه سری دیگش به انگشت میچسبید و...
اما بزرگ ترین مشکلش کم اومدن یه سری از حروف بود
- ۹۴/۰۶/۳۱
یادش بخیر خانم صنعتی که هر بار 20 رو به یک شکل توی دفتر مشقمون می کشید ...