یادگیری از طریق دو روش می تواند صورت بگیرد.
۱-رو ش استقرائی یا روش جزء به کل ۲- روش قیاسی یا روش کل به جزء.
فرض کنید دو نفر برای بدست آوردن موقعیت جغرافیایی شهر تهران به مطالعه این شهر می پردازند. نفر اول برای این منظور سوار اتومبیل خود می شود و به خیابانها و نقاط مختلف شهر میرود تا از طریق آن تصور کلی از تهران را بدست آورد(روش استقرائی) اما نفر دوم سوار بر هواپیما میشود و از بالا به تهران نگاه میکند و بدون درگیر کردن خود در جزئیات تصور کلی را از شهر بدست می آورد و سپس از پائین به مطالعه جزئیات میپردازد.(روش قیاسی).
|
|
درک مفهوم درس از کل به جز بسیار پر اهمیت است برای این منظور ابتداء مفاهیم کلی درک و سپس تقسیم بندی میشود در مرحله بعد مسائل جزئی مربوط به کلیات درک و ارتباط داده میشود. چنین روشی میتواند مغز را در یادگیری یاری دهد چون وقتی مغز تصوری از یک مفهوم بدست می آورد جزئهای مربوط به آن را هم در قالب همان کلیت قرار میدهد و این فراموشی را به حداقل می رساند.
به عنوان مثال، وقتی مغز ما مفهوم میز را در ک می کند آنوقت هزاران میزی که در خارج از ذهن ماست و صورت های مختلفی دارد در قالب میز در مغز ما دسته بندی میشود اما اگر مفهوم میز را ما درک نمی کردیم آنوقت هزاران میز را جدا جدا تصور می کردیم در نتیجه نگهداری صورت همه آنها برای ما بسیار مشکل بود.
در رابطه با نحوه خواندن کتابهای به روش کل به جزء، فرض کنید در کتاب علوم دوره راهنمائی بخشی به نام نیرو وجود دارد سپس موضوعات مختلفی در این بخش شرح داده شده است مثل اصطکاک، نیروی جاذبه، نیروی آهن ربا و غیره. یادگیری از کل به جزء در صورتی محقق می شود که:
۱- ابتداء مفهوم نیرو برای دانش آموز درک شود.
۲- دانش آموز این را درک کند که آن بخش کلا در مورد نیروست.
۳- انواع نیرو را در آن بخش ببیند و علت نیرو بودن آن را بفهمد و بتواند آنها را با مفهوم کلی نیرو ارتباط دهد.
۴ - در پایان بتواند جزئیات تک تک نیروها را درک کند.
چنین روشی در یادگیری میتواند دانش آموز را مسلط نشان دهد و یادگیری او را هوشمندانه گرداند. گر چه یادگیری از جزء به کل در بعضی عرصه ها مثل ورزش بیشتر مورد توجه است اما روش کل به جزء در حوزه آموزش مدرسه خصوصا در مطالعه کتابها بدون معلم، موثر تر نشان میدهد.