امام سجاد علیه السلام: اگر معلم وظیفه معلمی را بداند و به آن عمل کند، خداوند نعمت دانش را بر او بیشتر خواهد کرد.
قبل از هر چیز باید بگویم تمامی این مطالب نظرات شخصی اینجانب است و هرشخصی می تواند با توجه به افکار و عقاید و حتی منافع خود آن را نقد و حتی نفی کند.
من یک معلم هستم.آیا حرفه من شغل انبیاست؟
با این سوال قصد دارم به معیارهای یک معلم نمونه بپردازم.معیارهایی که در برخی مواضع شخصی و در برخی مواضع جنبه اجتماعی و متاثر از سیستم آموزشی است. البته همه ما ترکیب " معلم نمونه" را بسیار شنیده ایم.داستان هزار و یک شبی که کاملا با بحث امروز من متفاوت است.
بدون شک همه ما روزهای تحصیل خود را به یاد داریم.روزهایی که برای گروهی تداعی روزهای شاد و برای گروه دیگر تداعی گر روزهای سخت رنج و تنبیه است.کلاس های شلوغ و نیمکت های چوبی و یک تخته چوبی یا سیمانی سبز و سیاه تمامی اجزای کلاس درس زمان تحصیل ما را تشکیل می داد.تمامی لذتمان گلی بود که معلم در کنار نمره 20 املاهایمان می کشید و دلخوشی هر روزمان صدای زنگ اتمام مدرسه در دو نوبت صبح و عصر بود که با گام های لرزان و شتابی شبیه فرار از کنار میز معلم و خط کش چوبی بلند به سمت در خروجی کلاس هجوم می بردیم...
اما نسل امروز خیلی متفاوت است.کودکان امروز زبان تنبیه و تهدید را نمی فهمند.یا سرخورده می شوند یا سربلند می کنند و رودر روی معلم می ایستند و حرمت ها شکسته می شود. معلم هم جایگاه اجتماعی قبل را ندارد.احترام معلم در بین اولیا و دانش آموزان ، جامعه ، نظام آموزشی و حتی جمع خودشان کمرنگ تر از قبل شده.حال با تمام این موارد می توان گفت معلمی شغل انبیاست؟
گریت ویکتور جمله زیبایی در مورد معلم بیان کرده: اگر مسیح مرده ای را جان می بخشد معلم می تواند امتی را زنده کند.
کاملا درست است.خودمان را دست کم نگیریم.نگذاریم مشکلات شغلی و اجتماعی شان و منزلت شغل مقدسمان را زیر سوال ببرد.اگر خودمان جایگاهمان را دون بدانیم و این باور اشتباه بر جانمان مستولی شود ، نمی توانیم هیچ انتظاری از جامعه داشته باشیم.باور قلبی من این است که یک معلم می تواند خودش را تا عرش بالا ببرد و یکی دیگر برعکس.
اما معیارهای یک معلم نمونه و موفق از دیدگاه شخصی معلم خوانساری:
تسلط بر مواد درسی:
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
«لا یستحین احد اذا لم یعلم الشی ء ان یتعلمه» هیچ کس شرم نکند هنگامی که چیزی را نمی داند، آن را بیاموزد .
متاسفانه همه ما شاهد هستیم تعدادی از معلمان به دلایل مختلف پاسخگوی نیازهای علمی دانش آموزان در محدوده کتب درسی نیستند.تغییر روز به روز کتب درسی نیازمند مطالعه مستمر است.همیشه گفته می شد معلم باید یک گام جلوتر از دانش آموزانش باشد ولی در زمان حاضر که نمی توان سقفی برای دانش فراگیران در نظر گرفت یک گام کافی نیست.معلم باید صدها گام جلوتر از دانش آموز باشد.معلم نباید در برابر سوالات فراگیران درمانده باشد.نباید پاسخ اشتباه به سوال فراگیر بدهد.دانش آموز امروز تمامی پاسخ ها را می سنجد.کافی است یک بار اعتبار علمی معلم زیر سوال برود، همه چیز تمام است.
تسلط بر علوم روز:
پیامبراکرم صلی الله علیه وآله می فرمایند:
«اعلم الناس من جمع علم الناس الی علمه» داناترین مردم کسی است که دانش مردم را به دانش خویش افزون کند .
نظام آموزشی تغییر کرده.در زمان حاضر هیچ امروزی مانند دیروز نیست.علوم روز با این که ممکن است هیچ ارتباطی با مواد درسی مورد تدریس در مدارس نداشته باشند، اما آب حیاتی برای معلم هستند.جای بسی تاسف دارد که معلم دانش استفاده از رایانه را نداشته باشد یا از اسمارت تولز ها بهراسد.متاسفانه شاهد این هستیم نعدادی از معلمان حتی روشن و خاموش کردن دیتاپروژکتور را بلد نیستند.
معلمین امروز مخصوصا معلمین ابتدایی باید مجهز ترین افراد جامعه به علوم روز باشند.بگذارید دانش آموز روی شما حساب کند نه این که به شما به عنوان یک انسان معمولی که فقط چند کلاس بیشتر درس خوانده نگاه کند.به خودتان اعتبار بدهید.
زیبایی باطن:
امام علی علیه السلام می فرمایند: کسی که در مقام هدایت و آموزش قرار می گیرد باید پیش از آموختن به دیگران،خود را پالایش روحی کند و ادب رفتاری اش بیش از ادب گفتاری اش باشد.
در کلام و رفتار صادق باشیم.از الفاظ ناشایست استفاده نکنیم.بین دانش آموزان جدایی نیاندازیم.فراگیران را به جاسوسی و خبرچینی دعوت نکنیم.در برابر صداقت فراگیران به قوه قهریه متوسل نشویم.دانش آموز امروز بیشتر از اینکه به نصایح معلم گوش بدهد تابع رفتار معلم در کلاس، مدرسه و جامعه است.نباید فراموش کنیم کودک و نوجوان امروز چشمان تیزبین تر و گوش های شنواتری نسبت به نسل های قبل از خود دارند.نمی توان آن ها را فریب داد.بلکه می توان با اصلاح خود و تقویت خصایص نیکو در وجود خود به تربیت آن ها پرداخت.
آراستگی ظاهر:
زیباترین و آراسته ترین لباس های خودتان را در حضور دانش آموزانتان بپوشید.کلاس درس کارگاه جوشکاری یا سفالگری نیست که با پوشیدن لباس های کهنه و قدیمی وقت خود را در آن بگذرانیم.همانقدر که دیدن یونی فرم کثیف یک دانش آموز ما را ناراحت می کند دیدن یک معلم شلخته و نازیبا هم دانش آموزان را ناراحت می کند.آراستگی ظاهر احترام به دانش آموز و از آن بیشتر به خودمان است.معلم می تواند با آراستگی خود چشم های دانش آموز را به روی آراستگی های سخیف موجود در جامعه ببندد.دانش آموز را درک کنیم و جامعه را بشناسیم و فراموش نکنیم انسان فطرتا طالب زیباییست.
چند بعدی باشیم:
یک معلم در مدرسه یک معلم است.پس باید در حضور دانش آموزانش فراموش کند یک بدهکار است ، یک مستاجر است، مشکل خانوادگی دارد، یک بیمار است و...
همه ما مشکلاتی در زندگی خصوصی خود داریم که به اندازه کافی می تواند انرژی ما را صرف خود کند ولی "ما در پیشگاه خداوند در برابر فرزندان کشورمان مسئولیم"
نگذاریم کارهای شخصی مان خللی در انجام وظیفه مان ایجاد کند.اگر همزمان با تدریس مشغول تحصیل هستیم نباید کوچکترین کم کاری در قبال دانش آموزان خود داشته باشیم که اگر اینطور باشد قطعا در پیشگاه خداوند باید پاسخگو باشیم.نگذاریم جلسات اداری و غیر اداری و مشکلات نظام آموزشی ما را از دانش آموزانمان غافل کند.خودمان را چند بعدی کنیم.و نگذاریم ابعاد دیگر زندگی ، ما را از انجام وظایفمان باز دارد.
خلاقیت:
در همه چیز خلاق باشیم.نباید همیشه به روش های تدریس و ارزشیابی سنتی اکتفا کردیک معلم همواره باید برای دانش آموزانش چیز تازه ای برای ارائه داشته باشد.دانش آموزانتان را سورپرایز کنید.یک معلم غیر قابل پیش بینی می تواند هیجان را به کلاس درس تزریق کند و دانش آموزان را از رخوت و سستی بیرون بیاورد.البته غیر قابل پیش بینی بودن یک معلم نباید تعارضی با دیسیپلین کلی نظام تدریس در طی یک سال و برنامه ریزی آموزشی داشته باشد.در واقع نباید موجب سردرگمی فراگیران شود. یک معلم باید به دانش آموزانش ثابت کند می توانند به او به عنوان یک دریای بی انتها نگاه کنند.خلاق بودن یک معلم سبب رشد خلاقیت و اعتماد به نفس دانش آموزان شود.کافیست یک بار با یک توپ وارد کلاس شوید و از دانش آموانتان بخواهید نیمکت ها را جمع کنند و ارزشیابی را با یک بازی همراه کنید.یا سر کلاس ریاضی و موقع حل فعالیت های دانش آموزی یک موسیقی متناسب با فضای فکری دانش آموزان پخش کنید.فراموش نکنیم رکود سرانجام تخریب را به دنبال دارد.
نمیدانم:
امیرالمؤمنین علیه السلام می فرمایند:
«قول " لا اعلم " نصف العلم» " نمی دانم " گفتن نیمی از دانش است .
به دانش آموزان باید آموخت گفتن کلمه "نمیدانم" دلیلی بر نقص نیست.متاسفانه شاهد آن هستیم که بسیاری از مردم با وجود عدم آگاهی کامل، در مورد هر موضوعی اظهار نظر می کنند و همین مباحث کارشناسی توسط افراد غیر متخصص باعث کاهش اعتبار موضوع می شود.اما یک آموزگار با به کار بستن و یاد دادن گفتن بجای " نمیدانم" هم به دانش آموزانش می فهماند در صورت ندانستن اظهار نظر نکنند و هم آن ها را به صورت غیر مستقیم تشویق به تحقیق می کند.هستند معلمانی که ارائه پاسخ اشتباه را به گفتن " نمی دانم" ترجیح می دهند و در طول زمان با روشن شدن پاسخ پرسش های فراگیران اعتبار خود را از دست می دهند.
هم دلی و هم زبانی:
چه فرقی می کند چند سال داریم؟ قبل از معلم بودن دوست دانش آموزانمان باشیم و در کنار آن نگذاریم حرمت ها شکسته شود.چه اشکالی دارد به زبان دانش آموزانمان صحبت کنیم؟ چرا باید احترام را به زور برای خود بخریم؟چرا از شوخی و خنده با دانش آموزانمان می ترسیم؟
تقدم بزرگ تر بر کوچکتر را در دلمان کنار بگذاریم.خودمان را برتر نبینیم، اگر اشتباهی کردیم از دانش آموزمان عذرخواهی کنیم، دست نوازش بر سر دانش آموز بکشیم و گاهی او را در آغوش بکشیم.مانند یک دوست روبرویش بنشینیم و دست هایش را در دستمان بفشاریم و به درد و دل هایش گوش بدهیم.متکبرانه نصیحتش نکنیم و برتری های خود را به رخش نکشیم.در این صورت خواهیم دید دانش آموز احترامی قلبی نثارمان می کند نه از روی ترس و اجبار.خواهیم دید فراگیر به خاطر عشقی که معلمش دارد تلاش می کند نه ترس از تحقیر و تنبیه و یا به طمع جایزه و تشویق.
تنبیه ممنوع:
باور داشته باشیم که یک دانش آموز ، چه یک کودک هفت ساله باشد یا یک نوجوان 18 ساله امانتی است که از سوی خانواده که با آرامش خاطر به ما سپرده شده.و بدانیم تنبیه کردن یک انسان که از هر نظر ضعیف تر از ماست نشانه ضعف و سقوط یک معلم است.بشکند دستی که بر روی یک کودک بلند شده و خاموش شود زبانی که بر تحقیر یک دانش آموز در کام چرخیده.اندکی خودمان را جای اولیا و خود دانش آموز بگذاریم.هیچ تنبیهی نیست که جایگزینی نداشته باشد.بگذارید دانش آموز خودش به اشتباه خودش پی ببرد،که اگر اینطور نشود هزاران هزار تنبیه و تهدید و زور و جبر ذره ای ماهیت انسان سازی نخواهد داشت.
کافی است یک بار در هنگام تنبیه به چهره سایر دانش آموزان نگاه کنید و انعکاس تحقیر خود را در چهره آن ها ببینید.شان معلم بسیار بالاتر از آن است که بر سر یک کودک فریاد بزند.
خاطرم هست یکی از اساتیدمان در دانشکده تربیت معلم میگفت: "تنبیه یک دانش آموز نباید برای تخلیه عصبانیت معلم باشد". اما اعتقاد شخصی من این است که یک معلم اگر تنبیه کند یعنی به پایان راه رسیده.پس خودمان را در پایان راه قرار ندهیم.
.
.
.
مواردی که بیان شد و موارد دیگر که همه فرهنگیان عزیز به آن آگاه هستند ارزش و معنای واقعی یک معلم نمونه را مشخص می کند.فرم قراردادی "معلم نمونه" که هر ساله همه آن را میبینیم ارزش واقعی یک معلم را مشخص نمی کند.ذهن خودمان را به خاطر این مسائل درگیر نکنیم.معیار اصلی برای برتری یک معلم رضایت خداوند و دانش آموز است و این معیار بر روی هیچ کاغذی ثبت نمی شود.دانش آموزانتان را در اولویت قرار دهید. ادامه تحصیل ، دوره ضمن خدمت ، تقدیرنامه از وزیر و غیر وزیر و هزاران مسئله دیگر اگر ذره ای ما را از اشتغال اصلی مان بازدارد ، به هیچ عنوان ارزش ندارد و بار پاسخگویی در آخرتمان را به دنبال دارد.این بحث را با جمله ای از شهید رجایی ختم می کنم:
«معلمی شغل نیست، عشق است، اگر به عنوان شغل انتخابش کردی رهایش کن و اگر عشق توست، مبارک باد»
- ۱۴ نظر
- ۲۴ مرداد ۹۳ ، ۱۳:۲۳